فرهنگ امروز/فاطمه امیراحمدی: تهمورث شیری استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و نیز عضو انجمن جامعهشناسی ایران دربارهی روند تحقیق و پژوهشیهای علمی، دانشجویی که در حال حاضر در دانشگاهها در حال انجام است با فرهنگ امروز به گفتوگو پرداخت که در ادامه میآید.
یکی از مشکلاتی که در بخش پایاننامههای دانشگاهی وجود دارد عدم کارایی این پروژهها در جامعهی علمی ما است، به نظر شما علت این امر به چه عواملی برمیگردد؟
در مورد روند کار پژوهش در دانشگاهها و نیز تیپ پایاننامهها مشکلات زیادی وجود دارد که آسیبهای آن بهمرور در حال بروز است. اگر بخواهم در این باره به مشکلات اشاره کنم باید بگویم در همان آغاز کار که اصطلاحاً به پروپوزالنویسی معروف است، کار دارای ایراداتی است. دانشجویانی که میخواهند موضوع پایاننامه انتخاب کنند باید در ابتدا هریک، یک پروپوزال بنویسند. تیپهایی که در مورد پروپوزالنویسی در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی وجود دارد با یکدیگر تفاوت دارند و این خود مشکلزا است. در واقع باید گفت در آن سلیقهای عمل میشود؛ به طور مثال در حوزهی علوم انسانی و علوم طبیعی اگر مقایسه کنید، آیتمهایی که بایست استفاده شود طبیعتاً بهاقتضای رشتهی تحصیلی با یکدیگر تفاوت دارد؛ اما نکتهای که وجود دارد این است که شما ممکن است حتی در بین یک دانشکده بین چند گروهی که به لحاظ مجموعه رشتهای با هم یکسان هستند، مثلاً مجموعهی علوم اجتماعی، تیپهای مختلف پروپوزالنویسی ببینید. اینکه یک تیپ استانداردی تعریف شود و گفته شود برای فرضاً علوم انسانی یا علوم سیاسی باید از این آیتمها استفاده شود، هنوز وجود ندارد، این باعث شده است تا دانشجویان در عمل دچار نوعی سردرگمی شوند.
همین امر باعث شده است تا منِ استاد در درس روش تحقیق برای دانشجویان دورهی کارشناسی ارشد و دکتری که یکی از مباحث آن مربوط به چگونگی نگارش پروپوزال است، مجبور باشم ببینم در هر واحدی در هر دانشکدهای کدام تیپ پروپوزالنویسی جا افتاده و قابل قبول است که بر اساس آن تدریس کنم. این خود انرژی و وقت بسیاری از اساتید میگیرد، چون همان طور که گفتم تیپهای پروپوزالنویسی در هر دانشگاهی بلکه در بین رشتههای مشابه در هر دانشکدهای با یکدیگر مغایرت دارد.
نکتهی بعدی که باید به آن توجه شود، تصویب خود موضوع است. موضوع تحقیق در پژوهش بسیار دارای اهمیت است که در این باره نیز کاملاً سلیقهای عمل میشود. در سالهای گذشته ما در گروه علوم ارتباطات برای دانشجویان کارشناسی ارشد، جلسهی دفاع از پروپوزال میگذاشتیم. به دانشجویان اعلام میشد تا موضوعات خود را مشخص کنند و در جلسهای که به همین منظور ترتیب داده میشد از آنها خواسته میشد که از موضوع خود دفاع کنند و در این جلسه جنبههای مختلف کار در واقع مطرح میشد، حتی ممکن بود در این جلسهها کار نیز 2 بار رد شود و از دانشجو خواسته شود تا موضوعِ خود را بررسیِ دوباره و اصلاح کند، چون پروپوزال نقشهی کار دانشجو و پژوهشگر است و بر این اساس قرار است پروژهی خود را آغاز کند، بالطبع اگر اشتباه باشد بقیهی موارد هم به نوعی اشتباه خواهد شد.
در واقع مسئلهای که ما امروز با آن مواجه هستیم این است که در نگارش فرم و قالب پروپوزال و نیز تصویب موضوع، سلیقهای عمل میشود و از طرف دیگر به خاطر کثرت دانشجو جلسهای که برای بررسی و تصویب موضوع پروپوزال دانشجو توسط اساتید مربوطه تشکیل میشود، کمکم در حال برچیده شدن است. دانشجویان موضوعات مورد نظر خود را مینویسند و بلافاصله هم توسط مدیر گروه یا شورای تخصصی گروه تصویب و اجرا میشود. خروجی کار در واقع این میشود که چون پایاننامهها نقشهی راه خوبی ندارند، متأسفانه ما در عمل با پایاننامههای بیکیفیتی که در حال حاضر میبینیم، مواجه میشویم.
مسئلهی بعدی که وجود دارد، حاشیههایی است که در بحث پایاننامهنویسی با آن مواجه هستیم و آن هم شکلگیری مؤسسات خصوصی هستند که به طرق مختلف از مردم پول میگیرند و برای آنها پایاننامه مینویسند. یک زمان بحث این بود که مثلاً کارهای آماری شما را ما مشاوره میدهیم، بعد کمکم تبدیل شد به اینکه کارهای آماری شما را ما انجام میدهیم، بعد تبدیل شد به این که مبانی نظریهی شما را مینویسیم، در نهایت عنوان کردند کل پایاننامه را مینویسند. الآن نیز کار به جایی رسیده است که روی در و دیوارها تبلیغ میکنند، پذیرش مقالات ISI نیز برایتان میگیرند. طبیعتاً وقتی این حاشیهها به وجود میآید، استاد در این خصوص اگر بخواهد با دانشجویان سختگیرانهتر و جدیتر برخورد کند و آنها را هدایت کند، آنها بیشترین آسیب را خواهند دید، چرا؟ زیرا وقتی دانشجویان میبینند که دچار یک نوع اتلاف وقت هستند و استاد از آنها میخواهد که وقت بیشتری در این خصوص صرف کنند، خودبهخود به این مؤسسات خصوصی گرایش پیدا میکنند و سعی میکنند که از طریق هزینه کردند کارهایشان را انجام دهند. در زمان دفاع از پایاننامه نیز دفاع از پایاننامهی نگارشیافته توسط دانشجو نیست، بلکه پایاننامهی نگارشیافتهی مؤسسه است که دانشجو در حد 10 تا 15 دقیقه دربارهی آن صحبت میکند. این مشکلاتی است که ما در بحث پایاننامهنویسی توسط دانشجو داریم و باید به آنها توجه لازم شود.
نکتهی بعدی که وجود دارد، در مورد مشکلاتی است که از مقامهای بالاتر به دانشگاهها تحمیل میشود؛ مثلاً خوب است در این باره یک کار پژوهشی انجام شود و تحلیل محتوای طولی داشته باشیم از بخشنامههای پژوهشی که حداقل در 20 سال اخیر در مورد پایاننامهنویسی نوشته شده است. بعضاً دیده میشود یک مسئول پژوهشی یا یک معاون پژوهشی در هر دانشگاهی یا در وزارت علوم بعد از انتصابش، بخشنامههای جدیدی صادر میکند؛ مثلاً آخرین بخشنامهای که در حال حاضر در مقطع کارشناسی ارشد ابلاغ شده است، حذف استاد مشاور از پایاننامههای این مقطع از مهرماه در دانشگاه آزاد اسلامی است، این در حالی است که هنگام دفاع 2 داور تعیین میشود، داور داخلی و داور خارجی. یا برای دورهی دکتری که هر پایاننامه میتوانست 2 استاد مشاور داشته باشد به 1 استاد مشاور تقلیل پیدا کرده است.
بنابراین، یکی دیگر از معضلات ما در بحث تحقیق و پژوهش دانشجوها، مسئلهی بخشنامههای در واقع دارای محتوای افسارگسیخته و بینظمی است که به طور متناوب ابلاغ میشود و کل فرایند پژوهشی را دگرگون میکند؛ به طور مثال در بخشنامهی اسفند 87 آمده است که دانشجو، استاد راهنما را پیشنهاد میکند؛ اما دوباره این قانون تغییر کرد؛ یعنی در حال حاضر دانشجویان با بخشنامههای متعددی مواجه هستند که محتواهای آنها مدام در حال تغییر است.
بنابراین، مشکلی که گریبانگیر دانشجویان ما در مقطعهای مختلف تحصیلی است، مشخص نبودن دستورالعمل نگارش پایاننامههاست. نکتهی بعدی که در مورد پایاننامهها دوباره باید به آن اشاره کنم، اختصاص دادن 2 نمرهی پایاننامه به مقاله است. این خود معضلی است و آن هم این است که زمانی که برای نگارش مقاله در همهی رشتهها به دانشجو اختصاص داده شده 6 ماه است، درحالیکه ماهیت بعضی رشتهها اقتضا میکند که زمان بیشتری برای تولید مقاله به آنها اختصاص بیابد. از طرف دیگر بعضی از رشتهها هستند که تعداد فصلنامههای علمی، پژوهشی آن در کل کشور بسیار کم است؛ یعنی دانشجو اگر بخواهد وقت بگیرد برای نوبت چاپ، شاید زمان زیادی بگیرد، البته گرفتن پذیرش از نشریهی مورد نظر کفایت میکند و نمره به دانشجو داده میشود؛ اما چیزی که اینجا باز هم وجود دارد، این است که گرفتن پذیرش برای مقاله احتیاج به داوری دارد و 3 داور باید مقاله را ارزیابی کنند و آن مقاله حک و اصلاح شود و نهایتاً پذیرفته شود، خود این مسئله یک فرایند بسیار طولانی نیاز دارد. خروجی این بحثهایی که عنوان شد، حاشیههایی است که ما در کارهای پژوهشی در دانشگاهها داریم. این مسائل هر روز پررنگتر شده و قوت میگیرند. همین مسئله باعث شده است تا گرایش دانشجویان به اینکه پایاننامهها را از طریق مؤسسات انجام دهند، بیشتر شود.
نکتهی بعدی در مورد پایاننامهنویسی، محتوای آنها است. زمانی بود که ما برای نوشتن پایاننامه، نگارش متن داشتیم؛ یعنی در مبانی نظری متن را مینوشتیم و در قسمتهایی از منابع مختلف ارجاع میآوردیم؛ اما مسئلهای که ما در حال حاضر در پایاننامهها شاهد آن هستیم این است که مبانی نظری کپیبرداری است؛ یعنی دانشجو از اینترنت و فضای مجازی اطلاعات را با زدن کلیدواژهی مورد نظر، جمعآوری میکنند و در کنار هم میچسباند، بدون اینکه یک ارتباط ارگانیکی بین این پاراگرافها وجود داشته باشد؛ به طور مثال 10 پاراگراف از یک نویسنده است که وی با ساختار ذهنی خود آن را نوشته است و 20 پاراگراف از نویسندهی دیگری است که با فضای علمی، فرهنگی جامعهی خود آن را به نگارش در آورده است. این متنها توسط دانشجویان جمعآوری و کنار هم چسبانده میشوند، درحالیکه هیچ ارتباط منطقی بین مطالب وجود ندارد و اسم آن را هم مبانی نظری پژوهش میگذارند و قرار است از دل این مبانی نیز متغیرها و مفاهیم استخراج شود، فرضیههای تحقیق شکل بگیرد و چارچوب نظری تدوین شود. چون پایه غلط است شما هیچگاه چارچوب نظری مناسبی نخواهید داشت، فرضیهها نیز فرضیههایی نیستند که ارتباطی با موضوع داشته باشند و اتفاقاً فرضیهها، از مبانی نظری و موضوع بحث خارج میشوند. آزمون فرضیهها نیز معمولاً به همان مؤسسات خصوصی که از افراد بسیار کمسوادی در تحلیل مسائل آماری تشکیل شدهاند، سپرده میشود. آنها تنها کاربران خوبی هستند که نحوهی استفاده از نرمافزار SPSS را میدانند؛ اما اینکه کجا باید از گزینهها استفاده کنند و به چه نحوی باید تفسیر و تحلیل کنند، آگاهی ندارند، در واقع سواد این کار را ندارند، مثل کامپیوتر و رباتی هستند که توان نوآوری در این باره را ندارند. وقتی من به این تحلیلها که دانشجویان به این مؤسسات میسپارند نگاه میکنم، میبینم متأسفانه اشتباهات فاحش زیادی دارند.
یک مسئلهی دیگر که بهعنوان آخرین نکته اشاره کنم این است که سالها قبل که برای رسالهی دکتری به این مؤسسات مراجعه کرده بودم، دانشجویی در خصوص انجام پایاننامه با آنها تماس گرفته بود و آنها به او گفتند ما پایاننامههای زیادی با موضوعات متفاوت داریم. این نشان میداد که وقتی دانشجویان برای کارهای تایپ و غیره، پایاننامههای خود را به آنها میسپارند، آنها تمام متنها را ذخیره میکنند و بانکی از پایاننامهها با موضوعات مختلف درست کردهاند و معلوم نیست با چه هزینههایی با کسانی که برای انجام پایاننامه به آنها رجوع میکنند، قرارداد میبندد و کل پایاننامهی دانشجوی دیگر را به آنها میدهند. این چیزی است که تبلیغات آن روی دیوارهای میدان انقلاب به وضوح دیده میشود، این یک سرقت واضح است.
راهکار شما در این باره چیست؟ (البته در اکثر دانشگاهها دانشجویان بعد از تصویب موضوع پایاننامه و بعد از اتمام آن باید آن را در ایرانداک ثبت کنند)
من نظرم این است که تولید پایاننامه به این شکل باید متوقف شود، حتی من با پرینت پایاننامهها نیز خیلی موافق نیستم. تعداد دانشجویان ما خیلی زیاد شده است. این پایاننامهها در یک فضای محدودی جمع میشوند و عملاً هم هیچ اتفاقی نمیافتد.
یکی از تکنیکها و روشهای خوبی که در پژوهش داریم Meta-Analysis یا «فراتحلیل» است. در این فراتحلیل پایاننامهها و پروژههایی که موضوعات آنها با هم مشترک هستند، همه با هم ادغام میشوند و از درون آنها در واقع متن جدیدی خارج میشود، این متن جدید، اصطلاحاً آنها را تقلیل میدهد و مثلاً 10 عنوان پایاننامه، به لحاظ نتیجه و بحث با هم جمع میشوند و تبدیل به یک پایاننامه میشوند. خدا دکتر عبدالهی را در دانشگاه علامه رحمت کند -در سال 65 با ایشان روش تحقیق گذراندم-، وقتی که پایاننامهها جمع میشد چند تا از دانشجوهای خوب را جمع میکرد و میگفت پایاننامهها را بخوانید و از آنها میخواست سؤالات، فرضیهها، جامعهی مورد مطالعه، نمونه و نتایج هر پایاننامه را بهصورت یک گزارش تحقیقی آماده کنند، به این ترتیب اگر پایاننامهها نیز دور انداخته میشد هم خیلی مهم نبود؛ زیرا خروجی پایاننامهها استخراج شده بود. این باعث میشد که از حجم بسیار زیاد پایاننامهها کاسته شود، حتی برای مطالعهی استاد در روند کار دانشجو، بهتر است مطالب به صورت فایل به ایمیل اساتید ارسال شود و این به لحاظ فیزیکی و اشغال فضا، بهتر است.
به لحاظ محتوایی نیز پیشنهاد میکنم که کار پایاننامه از زمان شروع تحصیل دانشجو در همان ترم اول شروع شود؛ یعنی یک موضوع را با یک استاد شروع به کار کند. حُسنی که این کار دارد این است که هفتهای چند روز دانشجو به دانشگاه میآید و به طور مستمر استادش را میبیند و قرار است که از او نمرهی قبولی نیز بگیرد. در دورهی دکتری ما به آن مطالعهی انفرادی میگفتیم. بنابراین، دانشجو یک موضوع را با استاد خود شروع به کار میکند و دادهها را کمکم جمعآوری و آماده میکند، به این ترتیب موضوع کاملاً چکش میخورد، پردازش میشود و سپس از آن یک موضوع خوب در میآید. بعد از اینکه دانشجو واحدهای خود را تمام کرد و واحد پایاننامه را گرفت، در یک بازهی زمانی 6 ماهه کارهای تکمیلی پایاننامهاش را با سبکبالی تمام میتواند انجام دهد. در حال حاضر دانشجو آخر ترم که فقط واحد پایاننامه دارد، دانشگاه نمیآید و استاد را نمیبیند. انتخاب موضوع در ابتدای شروع ترم اول به نظرم بازدهی کار را بالا میبرد. من برای این ترم در درس روش تحقیق، به دانشجوهای خودم گفتم هرکس که میتواند یک یا دو مقاله در ارتباط با حوزهی کاری خودش بیاورد و میبینم بچهها با ذوق و شوق بسیار در حال کار کردن هستند، چون دانشجوی کلاس هستند، ولی همین دانشجو اگر درس خود را تمام کند و فقط با من استاد، پایاننامه داشته باشد رغبت زیادی برای این کار ندارد و فکر میکند همه چیز دیگر تمام شده است. حضور در کلاس و آن فضای روحی و روانی که بر دانشجو حاکم است خیلی به او کمک میکند.
عموماً دیده میشود دانشجویان در انجام پایاننامه در روش تحقیق نیز مشکل دارند، نظر شما در این باره چیست؟
به لحاظ تاریخی، قبل از انقلاب پایاننامهها در هر دو جنبهی کمی و کیفی کار میشد. قبلاً در مقالهای در مورد روش تحقیق یک تقسیمبندی تاریخی داشتهام؛ به طور مثال تا 4 یا 5 سال پیش پایاننامهها به شدت به سمت روشهای کمی پیش رفت و الآن مدتی است که افراد دوباره به سراغ روشهای کیفی رفتهاند، منتها روشهای کیفی روشهای بسیار حساسی هستند. در واقع هم تخصص میخواهد و هم فرصت و زمان زیادی میطلبد که شما حرکت کنید. در علوم انسانی معتقدم باید به سمت روشهای کیفی برویم؛ اما در روشهای کیفی متخصص کم داریم. در دورهی کارشناسی ارشد در روش تحقیق، من به دانشجویان هم روش کمی و هم روش کیفی را آموزش میدهم، ولی وقتی در کل نگاه میکنیم شاید به اندازهی کافی به این موضوع توجه نمیشود و مباحث گفتهشده خیلی کمی هستند. ماهیت روش، اینکه کمی باشد یا کیفی، طبیعتاً به موضوع برمیگردد، ولی دانشجویان برای راحتی کار، موضوعاتی را انتخاب میکنند که با روش کمی انجام میشوند؛ زیرا کار را به همان مؤسسات خصوصی میدهند تا برایش انجام بدهند. این معضلی است که در حال حاضر جامعهی علمی ما گرفتار آن شده است.
معتقدم دلیل انتخاب روشهای کمی و کیفی به خیلی عوامل برمیگردد، به سیاست مملکت، به اقتصاد و خیلی عوامل دیگری که وجود دارد و در این باره نیز ادعا دارم. اعتقاد من بر این است که در واقع یک نوع روحیه است، روحیهی پژوهش، روحیهی تلاش و تحقیق، ما باید بررسی کنیم که ببینیم این روحیه متأثر از چه ساختارهایی است؟ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی؟ این یک واقعیت است. مثلاً دورهی اصلاحات در بین سالهای 76 تا 84 روش تحلیل محتوا خیلی طرفدار پیدا کرد، این به فضای موجود برمیگردد و در دورهی بعد، کارهای تحقیقاتی و پروژهها متوقف شدند و مشخص نیست بودجههای پژوهشی چه شد. اینکه روحیهی پژوهش و تحقیق نیز متأثر از ساختارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و شرایط جهانی نیز میتواند باشد؛ به طور مثال در مورد سبک زندگی، موضوعی است که بهتازگی مورد توجه قرار گرفته است و در مورد آن بحث میشود، ولی یک زمانی مثلاً موضوعات، حول محور علل و عوامل مؤثر بر یک پدیده بودند. دورهای دیگر تحلیل محتوا باب شد. زمانی روش اسنادی کار میشد. یک زمان کار میدانی بیشترین آمار را به خود اختصاص داده بود، البته روش میدانی بیشتر به قبل از انقلاب برمیگردد، کارهای آن زمان را اگر نگاه کنید، بیشتر کارهای مونوگرافی و میدانی بودند.
این بحث به زمان بیشتری نیاز دارد که در فرصت بعدی بیشتر به آن میپردازم.
نظر شما